جدول جو
جدول جو

معنی قاضی حویزی - جستجوی لغت در جدول جو

قاضی حویزی
(حُ وَ)
جعفر بن عبدالله بن ابراهیم، ملقب به قوام الدین و مشهور به قاضی. از بزرگان علمای امامیه اوایل قرن دوازدهم هجری است. اصل وی از حویزه و زادگاه وی کمره و مسکنش اصفهان و مدفنش شهر نجف است. او در معرفت اخبار و کلام وتفسیر بی نظیر و در ذکاوت و جامعیت کمالات علمی وحید عصر خود بود. علم حدیث و اخبار را از مولی محمد تقی مجلسی فراگرفت و در معقول و منقول از شاگردان آقا حسین خوانساری و محقق سبزواری صاحب ذخیره بوده و سید صدر قمی شارح وافیه و مولانا محمد اکمل والد آقای بهبهانی از تلامذۀ شیخ جعفر میباشند. منصب قضاء اصفهان در تمامی عمر بدو مفوض شد و به همین جهت در میان علماء به شیخ جعفر قاضی شهرت یافته. تألیفاتی دارد. او راست: 1- اصول الدین. 2- حاشیۀ شرح لمعه. 3- حاشیۀ کفایۀ استاد خود محقق سبزواری. 4- ذخائر العقبی در تعقیبات نماز. این کتاب را به امر شاه سلطان حسین صفوی تألیف نمود، و جز اینها. از همه مشهورتر حاشیۀ شرح لمعۀ اوست که میان علماء دائر و محل استفادۀ فحول و اکابر میباشد. وی به تصریح روضات الجنات به سال 1115 هجری قمری در اثنای مراجعت از سفر حج در عراق وفات یافت، ولی مؤلف مستدرک الوسائل این کلام روضات را حمل بر اشتباه کرده و خود از امیر اسماعیل خاتون آبادی که در همان سفر حج از اهل قافله بوده و تمامی وقائع آن سفر را روز بروز مینگاشته آرد: که قاضی حویزی به فاصله یکسال ونیم از وفات مجلسی دوم 1111 هجری قمری به مقام شیخ الاسلامی رسید و در سال 1115 هجری قمری محمود نام تاجر با جمعی از اعیان عازم زیارت مکه و مدینه و عتبات بودند نقود بسیاری برای تعمیر مشهد حسینی همراه داشتند و شبکۀ حرم کاظمین را نیز با خود میبرد شیخ جعفر نیز همراه این جمع عازم زیارت کعبه بود. و در کرمانشاهان بیمار شد و عاقبت در دو فرسخی نجف پیش از زیارت کعبه وفات یافت. مولی محمد سراب به امرتجهیز و تکفین وی پرداخت و نزدیک قبر علامۀ حلی به خاکش سپرد. قوام الدین میرزا محمد قزوینی یکی از شاگردان شیخ جعفر قصیده ای غراء در مرثیۀ وی گفته که سی ونه بیت است و در روضات آمده است. مطلع آن این است:
الدهر ینعی الینا المجدوالکرما
و العلم و الحلم و الاخلاق و الشیما.
(روضات الجنات ص 149) (مستدرک الوسائل ص 385) (ریحانه الادب ج 1 ص 355 و 356)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ)
عمر بن محمود بلخی ملقب به حمیدالدین ومعروف به حمیدی و گاهی با انتساب به پدر به محمودی از مشاهیر فضلاء و ادباء و اکابر علماء عصر ملکشاه سلجوقی و معاصر انوری ابیوردی و مسندنشین منصب قضاء بود. وی تصانیفی طریف دارد و در تمامی آنها همه گونه محسنات بدیعیه را در نظر گرفته است. او راست: 1- الاستغاثه الی الاخوان الثلاثه. 2- حنین المستجیر الی حضره المجیر. 3- روضه الرضا فی مدح ابی الرضا. 4- قدح المغنی فی مدح المعنی. 5- مقامات. این کتاب به مقامات حمیدی معروف و به زبان پارسی است و دارای 24 مقامه است و در میان فارسیان همان مکانت را دارا هست که مقامات حریری در میان عرب دارد از مشهورترین و ممتازترین تألیفات اوست و بارها در هند و ایران چاپ شده است. انوری قطعه ای در مدح آن گفته است و این از آن است:
هر سخن کان نیست قرآن یا حدیث مصطفی
از مقامات حمیدالدین شد اکنون ترهات.
6- منیهالراجی فی جوهر التاجی. 7- وسیله العفاه الی اکفی الکفاه. حمیدی شعر نیز خوب میسروده است. این اشعار ازاوست:
مرد باید که باب مقصد خویش
میگشاید به عقل و می بندد
رفتن بی مراد نستاید
گفتن با گزاف نپسندد
ابر باشد که یاوه میگوید
برق باشد که خیره می خندد.
وی به سال 559 هجری قمری وفات یافت. (از مجمع الفصحاء ج 1 ص 197) (ریحانه الادب ج 1 ص 351)
لغت نامه دهخدا
در بلغارستان و نیز در ولایت ادرنه چهار و پنج قصبۀ کوچک یاقریۀ بزرگ بدین نام هست، (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
خالسدون، خالگیدونیا، قصبه ای است در نزدیکی استانبول و در گوشۀ جنوبی مدخل مرمره به بغاز استانبول تابع اسکدارو جزء شهر استانبول و از نظر اعتدال آب و هوا و زیبائی مناظر مورد علاقۀ جهانگردان است، این قصبه از کهن ترین اماکن آسیای صغیر است و به سال 676 قبل از میلاد از ’مغاره’ یونان گروهی بدانجا مهاجرت کردند و این مهاجرنشین را بنیاد نهادند، هفده سال قبل از تأسیس دولت بیزانس در آنجا قصبه ای به نام قارخدون احداث شد که مردم آنجا به استقلال زندگی میکردند و اراضی ساحل جنوب شرقی بغاز استانبول را نیز در اختیار گرفتند، بعدها اسفندیار پادشاه ایران آنجا را تصرف کرد و بعد از اسکندر تابع دولت ’بیتنیا’ و مدتی نیز در تصرف مهرداد بود ولی به موجب عهدنامۀ نیقومد یا (ازمید) به رومیان واگذار گردید و به سال 451 میلادی یک اجتماع بزرگ مذهبی مسیحی در این قصبه تشکیل شد و رأی به بطلان مذهب ’اوتیخی’ (اوتیشیست) داد، قبل از میلاد در قارخیدون معبدی برای پرستش زهره (الهه عشق) وجود داشت، هنگام فتح استانبول قصبۀ قارخیدون ویران گردید و بعدها بعلتی که معلوم نیست به صورت کوی کوچکی مرکب از بناهای ییلاقی به نام قاضی کویی درآمد و در قرون اخیر آبادی بیشتری یافت، (از قاموس الاعلام ترکی) (لغات تاریخیه و جغرافیه احمد رفعت)
قصبه ای است در ولایت آیدین سنجاغ دکزلی بین دکزلی و سرایکوبی در ساحل جنوبی نهر مندرس، (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا